سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شعر

              تو رو میشناسم
تو رو میشناسم میدونم نمیشه ازم جدا شی
بری صاف توی خیابون با یه مرد دیگه باشی
تو رو میشناسم تو گوشیت غیره من شماره ای نیست
واس? فروش گذاشتی بوسه هات اجاره ای نیست
حل شو تو فنجون خوابم خوابای شیرین ببینم
یا یه سایه شو رو نیمکت تا بیام پیشت بشینم
مثل تو ریاضی این بار عشقت و تقسیم من کن
وقتی جمع شدن دلامون مارو از فاصله کم کن
به سکوت اشاره ای کن تا لب از لبم بگیره
غیرهپیشوازم قدمهات بگو هیچ جایی نمیره
تو رو میشناسم و دیگه ناشناخته ای ندارم
منو بشناس نزار پیش این ترانه کم بیارم
   

روباه حادثه
هیچ سپیده ای دیگر
خروسخوان احساسم را تحریک نکرد
درگذشت مرغ همسایه شاید
او را به خواب آلودگیه نفسهای آخر کشاند
باور میکنم
شاید حوالیه این سکوت مرموز
روباه حادثه
با استخوان جناق سینه ای
دندان خلال میکند

خبر
تو کوکه ساعتای خواب گرفتم
ستاره هام دارن قربونی میدن
نه خوابآلودمو نه مست و پاتیل
آخه امشب کلاغا روضه میگن

تمومه ماه تو برکه بیقراره
یکی سنگ میزنه بش و میخنده
زمان از دست ساعتا فراری
داره بندای کفششو میبنده

کلاغی صاف صوف کرده گلوشو
سکوت تو هنجرم فریاد میشه
نمیدونم میگه که برمیگردی
یا امشب روح ازم آزاد میشه

بازارگرمیه بغض
سر سنگ زندگی رو
بگو با چی میشه کوبید
پشت سرت یه دنیا حرفه
اگه شب شی اگه خورشید
طاقت این تابو نداره
میشه گریه ها رو درک کرد
رسم شب بی بندوباره
کاش خونت میموندی شبگرد
سهم من بادومه تلخه
ظرفه آجیلو ورش دار
سر بازارگرمیه بغض
از تعارف دست نگهدار



نوشته شده در چهارشنبه 89/1/11ساعت 9:33 عصر توسط صادقیان| نظر|


Design By : Night Skin