سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شعر

شب،از اندوهِ تو برمیگشتم

تنِ باد آغوشم و پُر میکرد

حتی یادت تو تمومِ طولِ راه

نونِ احساسم و آجر میکرد

 

وارثِ سلطنتِ درد شدم

وقتی استعفات و امضا کردم

پرده پوشی کردی قلبِ سنگتو

ولی آخر اونو افشا کردم

 

پشتِ هم گذارشِ سقوطِ ما

پشتِ هم اسکارِ صحنه وداع

پرده آخرمون پاره شده

نقطه چینه آخرِ شبایِ ما

 

شب،از اندوهت به یادم برگرد

راهِ برگشتم رو مهتابی کن

واسه یکبارم شده وجدانتو

امشب،درگیرِ بیخوابی کن


نوشته شده در جمعه 89/3/28ساعت 12:43 صبح توسط صادقیان| نظر|


Design By : Night Skin